تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي
دانشجو معلم

تعریف تمدن
. ساموئل هانتينگتون:تمدن، بالاترين گروه بندى فرهنگى و گسترده ترينسطح هويت فرهنگى به شمار مىآيد.
 
. هنرى لوكاس:تمدن را پديدهاى به هم تنيده شده مى داند كه همه رويدادهاى اجتماعى،اقتصادى، سياسى و حتى هنر و ادبيات را در برمى گيرد.
 
. آرنولد توين بى:تمدن، حاصل نبوغ اقليت مبتكر ونوآور است؛ يعنى طبقه ممتازى در جامعه كه واجد نبوغ، ابتكار و نوآورى است و در اثرتحولات و سير تكامل جامعه، تمدن را پديدار مىنمايد.
  
ويل دورانت:
. وقتى فرهنگعمومى به حد معينى برسد، فكر كشاورزى توليد مى شود.او در حقيقت اين تعريف را از معناى لغوی واژه «تمدن» به مفهوم شهرنشينى اقتباس كرده است.
. تمدن در پىتعالى سجاياى اخلاقى و ويژگى هاى نيك آدميان پديد مى آيد؛ نظرى كه در ميان عوام نيز شايعاست، يعنى كسى كه اخلاق پسنديده و حسن معاشرت داشته باشد، متمدن به شمار مى آيد.
  
- ابن خلدون:تمدن حالت را اجتماعى انسان مى داند.
 
- سيدحسن تقى زاده: تمدن را نهضت علمى، صنعتى، اجتماعى،سياسى و مدنى توأم با آزادى مى داند.
 
- دکتر محمد علی اسلامی ندوشن: تمدن را واجد جنبه عينى و علمى دانسته، آن را تأمينكننده پيشرفت انسان در هيئت اجتماع مى داند.البته او پيشرفت واقعى را پيشرفت مادى انسان مى داند.
  
تعریففرهنگ
 . فرهنگ شامل مجموعه اى ازسنتها، باورها، آداب و اخلاق فردى يا خانوادگى اقوامى است كه پايبندى ايشان بدين مفاهيم،اسباب تمايز آنها را از ديگر اقوام و قبايل مشخص خواهد كرد.
فرهنگ مجموعهباورهاى فردى يا گروهى خاص است و چون باورها ذهنى هستند، پس فرهنگ جنبه عينى ندارد،در حالى كه تمدن مى بايد عينى باشد.
. فرهنگ به انسان آموختهمىشود و از اين وجه شايد بتوان گفت كه فرهنگ، فصل مميّز بين انسان و حيوان است.
 
تعریف تمدن 
. تمدن در عربى از «مدن» اخذ شده که معنای آن اقامت کردن است و در زبانهاى اروپايى از جمله انگليسى، امروزه واژهcivilization را به این مفهوم اطلاق مى كنند كه آن هم به معناى استقرار يافتن استو در تعريف اجتماعى، همان شهرنشينى است.
. فرهنگ یعنی culture، در ادبيات لاتينى به مفهوم پرورش نفس آمده و در زبان يونانى باستان فقط مفهوم پرورش از آن استفاده مى شود.
 
ارتباط تمدن و فرهنگ
اين دو معنا تقريباً با آنچه ما از ايندو واژه در عمل برداشت مى كنيم، تشابه دارد، زيرا ما در عمل معتقديم كه اگر انسانى نفسخويش را پرورش داد و تربيت كرد، بافرهنگ است و انسانى متمدن است كه بتواند اجتماعىزندگى كند، تعاون داشته باشد، حكومت تشكيل دهد و امور اجتماعى خود را نهادينه و قانونمندكند.

  عوامل موثر در زایشواعتلایتمدنها

1- امنیت و آرامش
2- غرور و همبستگی ملی (ابن خلدون: عصبيّت)
3- همکاری و تعاون
4- اخلاق
5- تحمل، بردباری و صبر
6- حفظ وحدت و يکپارچگی
7- دين
8- رفاه نسبی
9- فشار اقتصادی و اجتماعی
 
 
علل سقوط تمدنها
  
 دیدگاه ابن خلدون
ابن‌خلدون عصبيت را كه يكي از مفاهيم بنيادي نظريه اجتماعي‌اش است، به عنوان علت فاعلي عمران يا تشكيل جامعه بشري مطرح مي‌كند كه سبب ظهور جوامع و دولت مي‌شود 
وي عصبيت را ناشي از عوامل مختلفي مي‌داند كه يكي از آنها اشتراك در نسبت است، زيرا چنين پيوندي در ميان انسان‌ها طبيعي است. منشأ ديگر عصبيت را بايد دين دانست كه از عوامل مهم همبستگي‌هاي اجتماعي است،
به اعتقاد وي گسترش شهرنشيني و توسعه روزافزون آن، موجب نابودي تمدن مي‌شود، زيرا عصبيت كه شرط لازم تشكيل حكومت و بقاي آن است، از بين مي‌رود. بنابراين به نظر وي با از بين رفتن عصبيت و دين، تمدن‌ها به سمت زوال و نابودي پيش مي‌روند
وي معتقد است كه هر جامعه در سير تاريخي خود از پنج مرحله گذر مي‌كند
 1. تهاجم و پيروزي
 2. استبداد و خودكامگي
 3. تجمل‌گرايي
 4. خرسندي
 5. انحطاط
ابن‌خلدون انحطاط جوامع را ناشي از چند عامل عمده دانسته و به اعتقاد او اين عوامل از آفات و مقتضيات طبيعی هر حكومت و تمدني است. اين عوامل عبارت‌اند از
1. نازپروردگي و تن‌آسايی عوامل حكومتي و برجستگان سياسیو نظامي جامعه
2. از دست‌رفتن قدرت دفاعی جامعه بر اثر سُست ‌شدن عصبيت
3. از بين رفتن ارزش‌های اخلاقي و فضايل نيكو در جامعه
4.سُست شدن اعتقادات دينی و تعاليم مذهبی
5. شيوع ظلم و ستم‌گري در جامعه
6. سلطان تاجر يا سلطان خسيس
 ديدگاه آرنولد توين‌بی
توين‌بي ‌انسان را موجد تمدن مي‌داند. به اعتقاد او علت اصلي بروز و خلق تمدن، واكنش انسان به مشكلات زندگي براي برآوردن نيازها و رفع محدوديت‌هايي است كه در زندگي با آن روبه‌روست
وي تمدن‌های اوليه را پاسخی مي‌داند كه آدمی به تهاجمات و سختي‌هاي طبيعی داده است. «ظهور تمدن مرهون مشكلات و سختي است، نه نتيجه رفاه و آسانی‌ها». توين‌بی‌ رشد و بالندگی يك جامعه را به «اقليت خلّاق» آن نسبت می‌دهد
عوامل انحطاط تمدن‌ها را از ديدگاه توين بي مي‌توان بدين شكل دسته‌بندي نمود
 
1.از دست رفتن قوة خلاقيت اقليت خلّاق جامعه كه بعد از آغاز زوال، خاصيت نوآوري خود را از دست داده‌اند
2. عكس‌العمل اكثريت افراد جامعه عليه اقليت حاكم و عدم همكاري با ايشان
3. فقدان وحدت و همبستگي اجتماعي در مجموع پيكر جامعه
  
ديدگاه ويل دورانت
ويل دورانت در باب سير تاريخي تمدن‌ها بر اين باور بود كه هر تمدني از ارزش‌هايي آغاز مي‌شود؛ ارزش‌هايي هدف‌مند و متعالي كه پس از مدتي، زمينه ظهور دانش و فنون را پديدار مي‌سازند
 با رشد دانش، مردم به جاي توحيد و پرستش مبادي معنوي، به ستايش علوم و عقل مي‌پردازند و از اين هنگام جنگ ميان ارزش و دانش آغاز مي‌شود و در نتيجه، موجب افول انگيزه‌هاي اوليه كه انگيزه‌هاي ارزشي است، خواهد شد. بنابراين، نيروي محرك جوامع كند شده، به تدريج متوقف مي‌گردد و در نتيجه، دوران انحطاط تمدن نمايان مي‌شود .
جامعه‌اي كه بر اساس ارزش شكل گرفته با ظهور ضد ارزش دچار از هم گسيختگي مي‌شود و از ميان مي‌رود. بر خلاف ابن‌خلدون كه معتقد به گونه‌اي دور تمدني است، ويل دورانت جنگ ميان علم و دين يا دانش و ارزش را موجب فرسايش تدريجي تمدن‌ها مي‌داند.
  
علل سقوط تمدن‌ها از منظر كلام وحی
 آنچه از آيات قرآن بر مي‌آيد اين است كه عامل اساسي بروز، اعتلا و سقوط تمدن‌ها خود انسان است.
برخي از علل شكل‌گيري و اعتلاي تمدن‌ها از منظر كلام وحي عبارت‌اند از:
1. وجود تقوا و ايمان به خدا در افراد جامعه
2. رعايت حقوق مستضعفان
3. رهبري و حاكم صالح
4. وحدت و اتفاق دروني
5. التزام همگاني افراد جامعه به امر به معروف و نهي از منكر
6. پرورش ارزش‌هاي اخلاقي نيكو
7. پرهيز از فساد
8. وجود نيروي نظامي مقتدر
9. وحدت و اتفاق دروني جامعه
10. وجود قانون و رعايت آن
11. شكر نعمت‌هاي الهي
12. اجراي فرامين الهي و تعاليمي كه توسط پيامبران ارائه شده است

 از منظر كلام وحي آنچه موجب مي‌شود مشيت الهي بر سقوط ملتي و ظهور ملت ديگر تعلق گيرد، انحراف از مسير حق است، به طوري كه ديگر اميدي به بازگشت جامعه از آن وجود نداشته باشد.

عوامل سقوط تمدنها از منظر قرآن
الف‌ـ ظلم و ستم :
«المُلك يبقي مَعَ الكُفر و لايَبقي مَع الظلم»
ب‌ـ تكذيب پيامبران و نافرماني از اوامر الهي
ج‌ـ عدم توجه به اصل امر به معروف و نهي از منكر
دـ ارتكاب گناه و سقوط اخلاقي  

ه‍ ـ دنياپرستي و خوش‌گذراني

و چه بسيار شده كه ما اهل دياري را كه به هوسراني و خوش‌گذراني پرداختند هلاك كرديم. اين خانه‌هاي ويران آن‌هاست كه جز عدة قليلي در آن ديار سكونت نيافتند. (قصص: 58)
و ـ برتري طلبي و غرور
ز ـ كفران نعمت
ح ‌ـ تقلّب در خريد و فروش و كسب روزي (فساد مالی)
ط‌ـ - تفرقه و اختلاف  
 
 
«... ان الله لا یغیر ما بقـوم حتی یغیروا ما بانفسهم..»
خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگـون نمی كند مگر اینكه آنان آنچه را كه در خـودشـان هست, تغییـر دهنـد

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب: فرهنگ , تمدن, :: 17:33 :: توسط : حسن خیری

هیچ یک از ادیان و مکاتب به اندازه اسلام، بر کسب معرفت و دانش اندوزی تأکید نکرده اند. این تأکید نه فقط مؤمنان بلکه کافران و مشرکان را نیز در بر گرفته است. نه در منابع اندیشه و عمل اسلامی و نه در تاریخ ظهور این دین الهی نشانه ای از علم ستیزی و تعارض بین دین و علم یافت نمی شود. اگر آنچه را که در آیات و اخبار درباره فضیلت علم و معرفت آمده بدون هیچ تفسیر و توضیحی کنار هم قرار دهیم خود چندین مجلد می گردد.
اصل کلمه علم هشتاد بار در قرآن در مواضع گوناگون تکرار شده و مشتقات آن مانند یعلمون و یعلم و غیره بارها بکار برده شده است.
نکته جالب این است که قرآن کریم در زمینه دانش اندوزی فقط به کلیات اکتفا نکرده است، بسیاری از آیات به طور خاص بشر را به ژرف نگری در آثار خلقت و طبیعت می خواند.
منبع اصلی علوم عقلی که به جهان اسلام راه یافت، یونان و محافل آن بود. از جمله زمینه علمی که مسلمانان در فراگیری آن از علوم یونانی بهره زیادی گرفتند عبارت بودند از ریاضی، نجوم و پزشکی و علوم طبیعی، مسلمانان همچنین از راه کتاب صوره الارض بطلمیوس در ترسیم نقشه های جغرافیایی توفیق یافتند.
مسلمانان در نیمه دوم سده دوم هجری از گنجینه های پزشکی یونان استفاده های زیادی کردند و کشفیات جابر درباره سموم نمونه بارزی از این بهره مندی بود.
نکته حائز اهمیت این است که تنها شیوه آشنایی مسلمانان با علم طب از راه ترجمه آثار یونانی ها نبود بلکه از طریق پزشکانی انجام گرفت که پیش و پس از فتوحات اسلامی در سرزمین های یونانی زندگی می کردند. درباره علوم طبیعی یونانی و اثرپذیری جهان اسلام از آن باید گفت مسلمانان با استفاده از کتاب دیسقوریس در زمینه علم گیاه شناسی که نزد یونانیان حائز اهمیت زیادی بود و به دست اعراب دقیقاً ترجمه و تکمیل شد به مقام درخور توجهی در این علم رسیدند.بخشی از علوم هم از طریق هند به جهان اسلام راه یافت.
این ارتباط علمی در اوایل دوره خلفای عباسی برقرار شد و ترجمه هایی از متون هندی در پزشکی و نجوم و دیگر رشته ها صورت گرفت. به عنوان مثال در کتاب الفهرست ابن ندیم دوازده کتاب در طب هندی به زبان عربی ثبت شده است.
پس از فتح ایران کارگزاران در ایران کار ترجمه متون پهلوی به عربی را آغاز کردند. در ایران فعالیت های علمی در دوره خسرو انوشیروان به اوج خود رسیده بود و کانون این نشاط علمی شهر گندی شاپور بود. مهمترین علومی که از طریق ایران به جهان اسلام انتقال یافت علم نجوم و پزشکی بود.
بسیاری از مورخان علم بخصوص اندیشمندان غربی این رشته بر این نظر متفقند که مسلمانان در تکوین مسیر دانش و میراث بشری و انتقال دانش از عصر یونان به عصر رنسانس مهمترین نقش را داشته اند.
از مهمترین خدمات تمدن اسلامی به علوم طبقه بندی آن است که توسط مسلمانان به صورت دقیق و منظمی صورت گرفت . اولین طبقه بندی به دو بخش علوم نظری و عملی بود که در علوم نظری تنها اصل شناخت و معرفت مطرح بود و علوم عملی به معنای سلوک بود که به سه دسته اخلاق، تدبیر و سیاست تقسیم می شد. این طبقه بندی برگرفته از علوم در یونان بود. طبقه بندی دومی که از سوی مسلمانان صورت گرفت تقسیم علوم براساس ارتباط شان با هدف اصلی بود. در طبقه بندی سوم علوم به علوم اسلامی و غیراسلامی تقسیم شد.
منظور از علوم اسلامی علومی بود که به طور خالص برگرفته از تفکر مسلمانان بود و دیگران در آن دخالتی نداشتند مانند علم تفسیر. در طبقه بندی چهارم علوم براساس شرعی و غیرشرعی تقسیم شدند علوم شرعی شامل علومی بودند که از سوی پیامبر و ائمه به ما رسیده و خود به ۴ قسمت تقسیم می شوند. اصول، فروع، مقدمات و متممات و علوم غیرشرعی در این طبقه بندی علوم عقلی محض بودند مانند ریاضیات.
در آخرین طبقه بندی، علوم به دو بخش عقلی و نقلی تقسیم شدند. منظور از علوم عقلی همان حکمت و فلسفه و غیرنقلی هم امور شرعی و فقهی و دیگر علوم مرتبط با آن بود.
از جمله اندیشمندانی که در طبقه بندی علوم در کتب خود نقش اساسی داشته اند ابونصر فارابی است. او نخستین اندیشمند اسلامی می باشد که به طبقه بندی علوم توجه ویژه ای کرد و کتاب احصاءالعلوم مورد توجه دانشمندان غربی و شرقی قرار گرفت.
ابوعبدالله محمدبن احمد بن یوسف خوارزمی هم در کتاب مفاتیح العلوم شکل نوینی از طبقه بندی علوم را ارائه می دهد.
از جمله علومی که در حوزه تمدن اسلامی شکوفا شد می توان به ریاضیات، نجوم، فیزیک و مکانیک، طب، کیمیا، فلسفه، منطق، تاریخ و تاریخ نگاری، جغرافیا و ادبیات اشاره نمود.

ریاضیات
عرب ها در صدر اسلام علاقه چندانی به آموختن حساب نشان نمی دادند اما همین که شهرنشینی گسترش یافت و نیاز به حساب برای امور مالی ضرورت یافت کم کم اعداد هندی و عدد صفر وارد عرصه ریاضیات مسلمانان شد و شکوفایی این علم آغاز شد.
احمدبن عبدالله مروزی ملقب به حبش حاسب از ریاضی دانان بنام جهان اسلام بود که علم مثلثات مسطحه و کروی را وارد مرحله شگرفی نمود. وی در محاسبات مثلثات کروی نشان می دهد که سینوس، کسینوس و تانژانت و کتانژانت را می شناسد و به درستی از آن بهره می گیرد.
مهمترین مایه ترغیب مسلمین به تاریخ آموزی و تاریخ نگاری آموزه های قرآنی و حدیثی بود، لذا مسلمانان نخستین موضوعی را که در تاریخ مورد توجه قرار دادند سیره پیامبر بود. نیاز مسلمانان به آگاهی و شناخت زندگی پیامبر و چگونگی پیشرفت اسلام و نبردهای آنها با دشمنان اسلام همراه با فتوحات و افزایش قلمرو سرزمینی اسلام بر حجم مطالعات و تنوع موضوعات تاریخی افزود.
از دیگر اندیشمندان رشته ریاضیات ابوعبدالله محمد بن موسی خوارزمی است که از برجسته ترین دانشمندان و بزرگترین عالم عصر خود در زمینه ریاضیات، نجوم و تاریخ و جغرافیا بوده است. بیشترین شهرت خوارزمی به سبب نگارش کتاب الجبر و المقابله است که در قرون وسطی نزد اروپاییان از اهمیت خاصی برخوردار بود و پایه مطالعات اروپا در این علم گشت. واژه الگوریتم به معنی فن حساب یا محاسبه از نام خوارزمی گرفته شده و وارد زبان اروپایی گشته است.
از دیگر دانشمندان برجسته ریاضیات جهان اسلام در عصر شکوفایی علوم ابوالعباس فضل بن حاتم نیریزی، موسی بن شاکر، ابوالحسن ثابت بن قره بن زهرون حرانی، ابونصر محمدبن طرخان فارابی معروف به ابونصر فارابی، ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری معروف به عمرخیام و ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن معروف به خواجه نصیرالدین و محمود طبیب کاشانی هستند کاشانی ریاضی دانی بود که عدد (پی) را حساب کرد.
دانشمندان مذکور را می توان جریان های علم سازی در حوزه دانش ریاضی در جهان اسلام خواند.

نجوم
در حوزه نجوم دانشمندان اسلامی ٍآثار ارزشمندی از خود باقی گذاشتند از جمله این بزرگان نجوم می توان به ابوعبدالله محمد بن جابر بن سنان رقی حرانی بتانی، ثابت ابن قره صابی حرانی، عبدالجلیل سجزی وابوالحسن بن یونس اشاره نمود. مهمترین دانسته های نجومی اسلامی چه در موضع نظری و چه در زمینه داده های رصدی از طریق ترجمه مهمترین کتاب نجومی بطلمیوس، مجسطی به دست آمد. مطالعه مجسطی در جهان اسلام باعث به وجود آمدن مکتبی شد که عمده کار آن ارصاد ستارگان و تهیه جدول های ستارگان (این جدول ها در جهان اسلام زیج نامیده می شدند) بود. انجام رصدهای پیاپی برای تهیه زیج ها باعث دست یافتن ستاره شناسان اسلامی به یافته های نجومی مختلفی شد که از یافته های مهم آن تقویم اعتدالین بود.

فیزیک و مکانیک
دانش مکانیک نزد مسلمانان علم الحیل خوانده می شد. یعنی دانش ابزارهای شگردساز که دنباله سنت خاورمیانه و مدیترانه بوده است.
از جمله نخستین مکانیک دانان مسلمان موسی بن شاکر است که در کتاب الحیل او یک صد دستگاه شرح داده شده اند که بیشتر آنها به صورت خودکار و با استفاده از خواص مکانیکی سیالات کار می کنند.از دیگر دانشمندان مکانیک دان مسلمان بدیع الزمان ابوالعزبن اسماعیل بن رزاز الجزری است .کارهای جزری حلقه ای از زنجیره ابداعات و اختراعات مهندسان مسلمان و مهندسان پیش از آنان از تمدن های پیش از اسلام است.
کتاب الجامع بین العلم و العمل النافع فی صناعه الحیل بهترین نوشتار درباره ابزارهای مکانیکی هیدرولیکی در سده های دیرینه و میانه است. در سال ۱۹۷۶ سه دستگاه از ماشین های جزری را برای جشنواره جهان اسلام در لندن ساختند که شامل تلمبه، یکی از وسائل خون گیری و ساعت آبی بزرگی بود.
از مهمترین دستاوردهای دانشمندان اسلامی در حوزه مکانیک در تبادل بین اسلام و غرب آشنا ساختن اروپا با باروت و سلاح آتشین است.

طب
علم طب هم مانند نجوم از نخستین فنونی است که در بین مسلمانان رواج یافت. این علم در دوره اسلامی با ترجمه کتابهای یونانی و هندی آغاز شد.
علم پزشکی بعد از تطور در سده های سوم تا پنجم منتهی به تألیف ۴ دانشنامه جامع پزشکی عربی در اوایل سده پنجم شد. دو فقره از این آثار بنیادی را ابوبکر محمدبن زکریای رازی و یک فقره را نیز ابن سینا تألیف کرده است.
مسلمانان در دو رشته پزشکی یعنی چشم پزشکی و داروشناسی پیشرفت فوق العاده ای داشته و خلاقیت های چشمگیری نشان دادند.در داروشناسی به دلیل گستردگی جغرافیای قلمرو اسلامی دانشمندان این رشته با داروهای ملل گوناگون که تا آن زمان ناشناخته مانده بود آشنا شدند. معتبرترین کتاب در داروشناسی را ابن بیطار با نام الجامع المفردات الادویه والاغذیه تألیف کرد. الجامع راهنمایی است الفبایی برای بیش از ۱۴۰۰ دارو که بعدها این تألیف عظیم اساس بسیاری از کتب بعدی در این رشته شد.
نکته مهمی که در رشته طب در جهان اسلام باید مورد توجه قرار گیرد این است که رشته مذکور خیلی زود ماهیت بومی گرفت.

کیمیا
مقوله کیمیاگری تدریجاً شکل اولیه شیمی را از بطن خود بیرون داد. در کیمیاگری از فلزات و کانی ها استفاده می شد.
این رشته پس از ظهور اسلام در سده نخست هجری مورد توجه قرار گرفت و مهمترین مجموعه در این رشته توسط جابربن حیان تدوین گردید و سپس دانشمندان بزرگی از جمله رازی و ابن سینا و فارابی و خوارزمی آثار مهمی در قلمرو این رشته تألیف کردند.

فلسفه و منطق
در جهان اسلام فلسفه عموماً به دو بخش تقسیم می شود؛ فلسفه مشایی که منسوب به ارسطو است بر اساس استدلال و اعتبار عقل ایجاد شده و توسط ابویعقوب اسحق کندی، ابونصر فارابی، ابوالحسن عامری، ابوعلی سینا، امام فخررازی و ابن رشد پیگیری و سپس در غرب دنبال شده است.فلسفه اشراق که ابتدایی ترین و قدیمی ترین حکمت و پیشگام آن شهاب الدین سهروردی است.
در جهان اسلام ابویعقوب بن اسحق کندی اولین فیلسوف مسلمان به حساب می آید. او نخستین مسلمانی بود که به پژوهش و مطالعه در علم و فلسفه پرداخت؛ از این رو او را فیلسوف العرب نامیدند. فیلسوف دیگر جهان اسلام محمدبن زکریای رازی است که قائل به اصالت عقل بود. پس از رازی بزرگترین فیلسوف مسلمان که در تاریخ علوم عقلی مقام شامخی دارد ابونصر فارابی است.
دیگر فیلسوف جهان اسلام ابن سینا است که دارای یک نظام فلسفی استوار و درخشان است. او صاحب نظریه در زمینه های رابطه نفس و بدن، شناخت، نبوت، خدا و جهان است.
از دیگر فیلسوفان اسلامی می توان از غزالی، خیام، ابن ماجه، ابن طفیل، سهروردی، فخرالدین رازی، خواجه نصرالدین طوسی، میرداماد، میرفندرسکی و ملاصدرا نام برد. در باب منطق هم می توان گفت برای نخستین بار در جهان اسلام ابن مقفع به ترجمه عربی مقولات و عبارات و قیاس مبادرت ورزید و افراد دیگری از جمله الکندی، فارابی، ابن سینا، بهمنیار و لوکری در این فن کار کرده اند. فارابی در زمینه منطق مطالعات گسترده ای داشته است که بیشتر در حوزه شرح ارغنون ارسطو استوار است.
با ظهور ملاصدرا در سده دهم و یازدهم فعالیت فکری و عقلی در تمدن اسلامی به اوج خود می رسد. او از برجسته ترین چهره های حیات فکری تشیع بوده و در دوره ای که علوم عقلی به ضعف و رکود افتاده بود با هماهنگی فلسفه یونانی با حکمت مشایی و اشراقی و تعالیم اسلامی، مسیر تازه ای را در شکوفایی علوم عقلی می گشاید.

تاریخ
مهمترین مایه ترغیب مسلمین به تاریخ آموزی و تاریخ نگاری آموزه های قرآنی و حدیثی بود، لذا مسلمانان نخستین موضوعی را که در تاریخ مورد توجه قرار دادند سیره پیامبر بود. نیاز مسلمانان به آگاهی و شناخت زندگی پیامبر و چگونگی پیشرفت اسلام و نبردهای آنها با دشمنان اسلام همراه با فتوحات و افزایش قلمرو سرزمینی اسلام بر حجم مطالعات و تنوع موضوعات تاریخی افزود. حاجی خلیفه نویسنده کشف الظنون می نویسد از مجموع ۱۸۵۰۰ جلد کتابی که مسلمین تا سده ۱۱ به نگارش درآورده اند ۱۳۰۰ مجلد آن به تاریخ و تاریخ نگاری اختصاص داشته است.از مورخان بزرگ اسلامی می توان از ابن اسحاق، وافدی، بلاذری و ابن مسکویه نام برد.

جغرافیا
تأکید قرآن بر شناسایی آفاق و سیر در ارض در کنار ضرورت تدوین اطلاعات دقیق از قلمروهای دیگر به ویژه سرزمین های مجاور دولت اسلامی و قلمرو اسلامی توجه به جغرافیا را در میان مسلمانان افزایش داد.
مسلمانان در زمینه دانش جغرافیا نیز مانند رشته های دیگر علوم به میراث تمدن های پیشین تکیه کردند اما با ترجمه و مطالعه آثار آنها ابواب جدیدی از این دانش را گشوده و در آن تعمق کردند.
از جغرافیادانان بزرگ اسلامی می توان از ابن خرداذبه، یعقوبی، مسعودی، ابوزید بلخی و ابن بطوطه نام برد.

ادبیات
در آغاز گسترش اسلام، ادبیات عرب به ویژه شعر مورد اهتمام قرار گرفت. از روزگار خلافت امام علی (ع) شعر دینی و دینی- سیاسی با شاعران پیرو امام آغاز شد و با شهادت امام حسین به موجی از خشم و خونخواهی مبدل شد.
شعر مذهبی به طور عام و شیعی به طور خاص با هاشمیات کمیت شاعر شجاع شیعی به صورت مکتبی استوار درآمد و روحانی تر شد.در زمان بنی امیه شعر و شاعری به دلایل سیاسی مورد توجه قرار گرفت زیرا آنان در صدد جذب مردم به خود با ابزار شعر بودند.بر اثر آزادی نسبی که با روی کار آمدن عباسیان پدید آمد شاعران بزرگی به تشیع گرویدند؛ این شاعران باورهای خود را در ستایش اهل بیت بیان می کردند. شعر دینی در آثار شریف رضی به اوج خود رسید و سپس توسط مهیا و دیلمی که دست پرورده رضی بودند دنبال شد.در مغرب جهان اسلام یعنی اندلس نیز شاعران برجسته ای وجود داشتند که نامشان در تاریخ ثبت شده است.
ادبیات فارسی که از سده سوم هجری پیدایش و توسعه یافت ادبیاتی اسلامی به شمار می آید؛ این ادبیات در عهد صفاریان و در آغاز دوره طاهریان شکل گرفت. در پی تشویق بی سابقه شاهان در سده چهارم و نیمه نخست سده پنجم ادب فارسی به اوج خود می رسد. از ویژگی های شعر فارسی در این عهد می توان به فزونی شمار شاعران، مهارت گویندگان و قدرت آنان در تلفیق کلام، کثرت شعر و سادگی و روانی کلام و فکر گوینده و دگرگونی اوزان شعر اشاره نمود.از بزرگان شعر فارسی می توان از رودکی، فردوسی و عنصری بلخی نام برد. از شاعران مشهور سده پنجم و ششم هم می توان به منوچهری دامغانی، مسعود سعد لاهوری، امیر معزی و خیام نیشابوری اشاره کرد.
در پایان سده ششم دگرگونی بزرگی در سبک شعر فارسی پدید آمد. از پیشروان سبک جدید می توان به غزنوی، خاقانی شروانی و نظامی گنجوی اشاره کرد. در سده هفتم و هشتم قصیده جای خود را به غزل داد و شاعران معروف این دوره، مولوی، سعدی و حافظ هستند. شعر فارسی در سده نهم به علت بی ثباتی اوضاع سیاسی و اجتماعی و کسادی بازار علم و ادب و نادر بودن امرا و شاهان شاعردوست از رونق افتاد. از شاعران برجسته این دوره می توان به وحشی بافقی، محتشم کاشانی و عرفی شیرازی اشاره کرد.در کنار شعر فارسی نثر فارسی هم تحت تأثیر عوامل گوناگون از سده سوم هجری آغاز و در سده چهارم به شکوفایی رسید.


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجویی و آدرس hassan110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 26204
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



همایون شجریان » آب، نان، آواز
دانلود کلوب
آگهی